اللهم وفّقنا لما تحبّ و ترضی
14 آذر 1393 توسط رضايي
راه حلبچه که باز شد، من آنجا بودم. 6 تا کومله دادن به من، گفتن: ماشینت خالیه اینها رو ببر.
4 تا زن بودن، 2 تا هم مرد. گفتم: چند تا از بچه های مارو تیکه تیکه کردین؟
صداشون در نمی اومد. یادم که می افتاد سال 60 یه مینی بوس از بچه های سپاه رو با موزائیک سر بریده بودن دلم می خواست گردنشونو بشکنم اما مجبور بودم تحویلشون بدم.